دریچه ی خیال من
امروز بغض آسمون از رنگ کبود صورتش مشخص بود خوردو صداش هم آدما رو ترسوند... از خوشحالی زیادباذوق فراوون از توخونه در میره و میره زیر بارون... هروقت قطره قطره اش ریخت رو دستای دراز کردتون.... بحق همون خالق بارون منه حقیرم دعا کنید که بدجور محتاجشم...
امروز آسمون میخواست بغضشو بخوره ..
دو قطره اشک میریخت و سرشو بلند میکرد
به باد میگفت بیا بیا این اشکامو پاک کن...
باد به جای کمک بهش نارو زد و ابراشو بخش کرد..
آسمون که از دست باد همچین عصبانی شده بود
یک غرشی کرد که نور خشمش اول به چشم آدماهای زمین
آسمون بغضش ترکید...
این طرف روی زمین یک دختر دیوونه وقتی دید که بغض آسمون شکسته
چون کسی نمیفهمه کلی گریه میکنه...
کلی به گریه هاش میخنده...
دیوونگی رو در حق خودش کامل میکنه...
تمام وجودش خیس میشه
با همون تمام وجود فریاد میزنه
خُـــــــــــــــــــدا
همون خدا کافیه
خود خدا میدونه چه خبره
میدونه این دختر دیوونه چی میخواد...
زیر گریه های آسمون آرزو کنید
چون آرزو ها به حق رحمت خدا و اشک آسمون برآورده میشه...
توروخدا هروقت بارون روگونه هاتون لمس کردین...
در پناه حق
Design By : Pichak |