دریچه ی خیال من
به نام او ولی .. نمیدانی ونمیدانی در وصف حالت ِ زارت چه بنویسی .. دلم دلش میخواهد بنشیند ایوان ِ طلا
قلم را روانه ی دل ِ پرآشوب کاغذمیکنی
ولی واژ ه های فرّار از نوک قلم گم میشوند
دست ودلت میلرزد
اشک در گودی چشمانت موج میزد
نم اشک بلورین میکند چشمانت را
اشک ِخجل ..لرزان لرزان بر روی گونه هایت سر میخورد
سرخ میشوی از بغض ِ دلت
دلت دل دل میکند برای یک لحظه دیدن ِ طلایی گلدسته هایش
دورکعت نماز مستحبی حرمت را بخواند
دلم همان جواب ِ همیشگی اش را میخواهد
همان سلامی که هزار ها هزار زائر درروز
روبه حرم ِ امنت
دست به سینه می ایستدوخم میشود..
باسوزِ ِدل میخواند
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
نوشته شده در جمعه 92/11/4ساعت
6:10 عصر توسط نگین نظرات ( ) |
Design By : Pichak |