پيام
+
*يک سوال:*
بدجوري فکرم مشغوله..
چرا اقاي فخري با بچه هاي قم ديدار نميزارن عين بچه هاي اصفهان؟؟...مثلا همشهري هستيما:دي

*ترخون بانو*
96/6/4
*نگين خانوم*
سوال پرسيدما...چرا لايک ميزنيد؟
*~*~*سعيد*~*~*
بريد خونه آقاي فخري! اونجا بايد نزديک باشه!!! نيست؟!
*نگين خانوم*
دفترشونو بلديم..خونشونو متاسفانه خير...بعدشم کسي بي تارف جايي نميره:)
عليرضااحساني نيا
سلام.اصفهانيها صحبت و هماهنگ کردند و شما هيچ
*نگين خانوم*
خب ماهم هماهنگ ميکنيم
عليرضااحساني نيا
خوبه.هماهنگ کنيد مطمئن باشيد که آقاي فخري شرکت مي کنند
*نگين خانوم*
من که پايه ام اين ازمن:)
عليرضااحساني نيا
من هم که قمي نيستم ...موفق باشيد
*نگين خانوم*
ممنون:)
عليرضااحساني نيا
خواهش مي کنم
*نگين خانوم*
بچه ها کسي نظري نداره؟
توحيدي
*چون اصفهانيا در مهمان نوزاري زبانزد عام و خاصند..شما خودتون بايد تدارک ببينيد دعوتشون کنيد:)نگين نکنه انتظار داري آقاي فخري همه چيز رو هماهنگ کنن بعد شماها رو دعوت کنن؟همون همايش قمه ديگه براتون بايد بس باشه:ددددي*
*نگين خانوم*
جدي قمه؟؟اگه قمه پس من نظري ندارم ديگه:دي
نشريه حضور ░
*ايشون اصفهاني هستن ... در قم سكونت دارند ...*
كيمياي ناب
* سلام چون قم ميزبانند و براشون خرج داره ولي اصفهان ميهمان بودن و خرجشون بدر * اصفهاني هستين و حساب و کتاب دستشونه :))
توحيدي
:)))اين نشون ميده اصفهانيا مهمون نوازند:دي
نشريه حضور ░
*خانوم توحيدي* نميخواد اصفهاني ها مهمان نوازي كنند .... خودشون يه چيز بخورند از گشنگي تلف نشن ....... ديييييي
ساقي رضوان
ميذارن نگين نگران نباش
توحيدي
آقاي محموديان اتاق دبيران لطفا ما کارهاي واجب تري داريم:دي...(آيکون دعوا پشت صحنه)
ساقي رضوان
:)) آلا خدا صبرت بده :دي
نشريه حضور ░
*خانوم توحيدي* ... خانوم ساقي گفتن خدا صبرتون بده ... !
كيمياي ناب
خدا صبر بده :)
سيدمحمدرضا فخري
سلام. قم هم بارها برنامه با دوستان وبلاگ نويس داشته ايم. دو سه سال اخير البته نه، قبلش. ان شا الله چشم.
ساقي رضوان
*جناب نشريه:* خدا صبر بده :) - كيمياي ناب
كيمياي ناب
سلام آقاي مهندس فرمودين نهار هم مي دين :) بچه ها گفتن:)
كيمياي ناب
ايجوري بايد مدير رو در معرض کار انجام شده قرار داد:)
نشريه حضور ░
*خانوم توحيدي* خانوم ساقي و كيمياي ناب گفتن خدا صبر بده !!
توحيدي
والا در مواجه با شما بايد خدا به من صبرم بده آقاي محموديان:)
ساقي رضوان
جناب كيمياي ناب اگه ناهار قطعي شد بگيد مام از تهران ميايم :دي / آخي آلا چقده گنا داري :دي
طيبه♥علي
ايول ساقي :)
نشريه حضور ░
*ناهارهاي آقا سيد خيلي ميچسبه .... * خانوم توحيدي خيلي گناه دارن ... شما هم خيلي گناه داريد خانوم ساقي ....
كيمياي ناب
کي گفته ناهار مي دن ؟
ساقي رضوان
جناب كيميا بچه ها گفتن / جناب نشريه بله خدا گناهامون رو ببخشه ايشالا خوش ب حال شما ك گناه نداريد
نشريه حضور ░
خانم ساقي / منظورم اين بود كه گناه دارين (بايد بهتون ترحم كرد) نه گناهي كه مستاجب عذاب است ....
ساقي رضوان
ازون لحاظ؟ الان من چ گناهي دارم؟ آلا گناه داره فقط
توحيدي
ساقي جان چيکار کنم ديگه خواهر مجبورم:(..بله مخصوصا وقتي برادران گرامي ناهار بخورند و خواهران مرخص بشن!درست مثل جلسه ي دبيران دوره ي سوم!
نشريه حضور ░
اوهوم .... اين شكلي كلاً زندگي بهتره توحيدي (خانم) ... اون چلو جوجه با ماست موسير مخصوص با پول نمايش افراد آنلاين به ما داده شده بود .... ديييييي
حنا خانوم ♥
نععععع من دارم ميرم :(
ساقي رضوان
مردسالاري بيداد ميكنه!!
*نگين خانوم*
نوچ نوچ ناهر؟؟والا بچه هاي مارو گشنه فرستاده بودن خونه:دي
*نگين خانوم*
سلام جناب مهندس ما منتظريم...:))
نشريه حضور ░
اي بابا ... اين خاندان صداقت تا يه ناهار از آقا سيد بگيرند ول كن نيستن .....
*نگين خانوم*
چجوري اون ناهاروخوردين ؟؟اصن داشت غش ميکرد وقتي اومد...معلومه که ناهارم ميگيريم:دي
نشريه حضور ░
تقصير خودشون بود ... آدم كه ميره پيش آقا سيد نبايد خجالت بكشه ... وگرنه به اين حال و روز گرفتار ميشه .......
*نگين خانوم*
خب شماها که همکارش بودين نبايد تارفش ميکردين؟!!
نشريه حضور ░
همين طوري تعارف نكرده ... بنده خدا داشت از خجالت آب ميشد ميرفت تو زمين ... چه بررسه تعارف هم بهشون ميكرديم ...
*نگين خانوم*
آخي...غزل و خجالت؟:)))))))....به هرحال از قديم گفتن تارف اومد نيمد داره!
غزل صداقت
عجّب از مردمان ِ اين ديار! حالا ما هي نميخواسيم ريا کنيم روزه ايم! عجّب!:دي
غزل صداقت
نگين!!!!!!!!!!!!!!! من تو رو مي بينم واستا حالا!:دي
ساقي رضوان
ديگه ريا شد رفت
غزل صداقت
نذاشتن ريا نشه ديگه
*نگين خانوم*
غزل مگه روزه بودي؟؟؟؟؟ديدم ناهارنرفتي بخوري:دي
غزل صداقت
:)))
*نگين خانوم*
نه جون من روزه بودي؟؟بدجورفکرمو مشغول کردي؟4
غزل صداقت
لواشکا:! :@:دي
*نگين خانوم*
ئح...اصن يادم نبود:دييييييييييييييييييييييييييييي
نشريه حضور ░
روزه كه نبودين ... مگه اينكه چايي از مبطلات روزه حساب نشه .........
غزل صداقت
آهان! شما دقت نداشتين کلني! چايي رو نخورديم ب جاي ي چيز ديگه خورديم که شما حواستون نبود:دي
نشريه حضور ░
اوهوم ...... سوغات خانوم بشري موحد رو ميگين .......
*نگين خانوم*
چطور جناب نشريه چايي خوردنشو ديدين نميتونستين ناهار تارفش کنيد؟
*نگين خانوم*
سايه يادم نبود...اصن از بس خوش غذاس بچه ام:دي
نشريه حضور ░
*نگين خانوم* خانوما رو ناهار راه ندادن .... اون ديگه به ميزبان ربط داره .....
*نگين خانوم*
دقيقا...اصن ديدي رنگش پريده بود از گشنگي:دي
*نگين خانوم*
من دارم ميگم يه تارف کوچولو اينا نميموندن:دي
*نگين خانوم*
تبعيض تا چه حــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
نشريه حضور ░
خ عرض كردم ...
نشريه حضور ░
*پس غزل خانوم اخبار اتاق رو به شما ها ميده* ....... ديييييييي
*نگين خانوم*
سايه به افتخارش بزن کف قشنگه رو:دي
نشريه حضور ░
ديگه لووووووووووو رفتين .......
*نگين خانوم*
چه اخباري؟؟غزل واين حرفا؟:دي
*نگين خانوم*
اره خوبه همينجوري ادامه بده سايه:دي
*نگين خانوم*
چي لوداديم مگه؟؟
غزل صداقت
پس غزل خانوم اخبار اتاق رو به شما ها ميده ....... ديييييييي - نشريه حضور ? ..بله؟ از بچگي به من ميگفتن غزل سايلنت خانم! نميدونستين واقعا؟:دي
غزل صداقت
جناب ِ نشريه هنوز جواب ِ سوال ِ منو ندادين!:دي/هور ..سلام. قم هم بارها برنامه با دوستان وبلاگ نويس داشته ايم. دو سه سال اخير البته نه، قبلش. ان شا الله چشم. - سيدمحمدرضا فخري :)