پيام
+
رفتمو نشستم کنارش گفتم: براي چي نميري گـُلات رو بفروشي؟ گفت: بفروشم که چي؟ تا ديروز ميفروختم که با پولش آبجي مو ببرم دکتر ديشب حالش بد شد و مُرد، با گريه گفت: تو ميخواستي گـُل بخري؟ گفتم: بخرم که چي؟ تا ديروز ميخريدم براي عشقم امروز فهميدم بايد فراموشش کنم…! اشکاشو که پاک کرد، يه گـل بهم داد گفت: بگير بايد از نو شروع کرد تو بدون عشقت، من بدون خواهرم…

پروانگي
92/4/24
نگين جون
ع س
*نگين خانوم*
سلام
ياسيدالکريم
:)