• وبلاگ : دريچه ي خيال من
  • يادداشت : يک فنجان درد
  • نظرات : 1 خصوصي ، 18 عمومي
  • پارسي يار : 3 علاقه ، 8 نظر
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    پسره ي پررو...اح اح....آخرش باحاله ولي هيچ مخاطبي نداره....
    پاسخ

    :)...باحاله؟کجاش؟....توفک کن نداره:دي
    + شادي 
    خييلي محشره.من عاشق اين نوشته ات هستم.مخصوصا که باصداي خودت و لحن زيباي خودت خونده بشه.دختر تو نابغه اي!!
    پاسخ

    مرسي..خيلي لطف داري به من..همينم مونده با صداي خودم بخونم:دي..ممنون:)
    سلام
    مهيج بود و زيبا.....:)
    با آرزوي موفقيت:)
    پاسخ

    سلام...ممنون مهيج خوندين:)...ممنون هم چنين..چرا قسمت ارسال نظر وبتون نبود؟!؟!
    يني تا آخرش قلبم داشت تند تند ميزد...
    ميبخواستم زودتر به آخرش برسم
    حالا از شانس من جز طولاني ترين پستات بود!
    پاسخ

    سلام..:)...چرا آخه؟:)..چطور بود حالا؟
    سلام
    بسي سبک نوشتت جالب بود،چون خواننده را مشتاق ميکرد که تا آخر بخونه:)
    معمولا اين فيدا و پستايي که مينويسن مخاطب نداره، دقيقا افعال معکوس به کار برده ميشه و دقيق تر اينکه تنها فيدا و پستايي که مخاطب واقعي داره هميناست (آيکون يک پست شناس حرفه اي)
    و در جواب جالبه که گفته ميشه نه اصلا نداره:دي
    غصه نخور،لياقتتون نداشت:)
    دستت اگه بهم ميرسيد فکرکنم خفم ميکردي با اين کامنتم:)

    پاسخ

    سلام..خوشحال شدم پستم رو نقد کردي...من عاشق کامنت هاي اينجوري هستم که نويسنده رو نقد ميکنه واشکالات وخوبياتش رو بهش گوشزد ميکنه..نميدونم چرا اين پستو نوشتم ..فقط ميدونم که اين پست واقعا هيچ مخاطب خاصي نداره واز تخيل من استفاده شده..چرا خفه ات کنم عزيزم؟ من انتقاد پذيرم(آيکون خيلي شيک قبول واقعيت کردن)..تاکامنت بعدي خانگهدار:)

    باريک....قشنگ بود.... بح بح ....

    پاسخ

    واقعا..؟...مرسي..بح بح به خودت
    الان با وبم اومدم:دي
    جالبه نوع نثرش...يني جذاب:)
    ميدونم داره...
    پاسخ

    آهان:دي...واقعا؟جذاب بود؟..نظر لطفته..داره که داره دهععع:دي
    + هـــــــــاله 
    همينجور اول يک راست اومدم وبت برا همين نام کاربري ندارم هههههههه
    خيلي تلخ و البت ......جالب
    اميدوارم واقعيت نداشته باشه...:(
    پاسخ

    نفهميدم چي گفتي:)....تلخ که هست جالبيش کجاست؟...تو فکر کن واقعيت نداره..:)
    از وبلاگت ممنون . عالييه ......
    تو با اين وبلاگت راحت مي توني پول در بياري . برو به webcash
    پاسخ

    مرسي..پول ميخوام چيکار..:)
    کاربر گرامي، سلام
    در تاريخ دوشنبه 23 ارديبهشت 92 نوشته (يک فنجان درد) شما به فهرست نوشته هاي برگزيده در مجله پارسي نامه افزوده شده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.
    پاسخ

    سلام..سپاس گذارم جناب گودرزپور
    نه بابا شوخي کردم ميدونم داستان نيست که :دي(آيکون شخصي که ضايع شده:دي)
    پاسخ

    :دي..بله من که ميدونم از همون اول متوجه شدي داستان نيست:دي..(ياده اين انيميشنه هس که ميگه آخ دوباره داداش سيام ضايع ع ع شد:دي افتادم)
    اين پست هيچ مخاطبي ندارد.....نه من باور نميکنم:دي
    پاسخ

    واح..چرا؟!حتما بايد نقش اولش خودم باشم؟:دي...حرفاميزنيا
    عجب داستاني بود :)
    پاسخ

    شما فکر کن داستان بوده..:دي

    يک جمله زير لب گفتم و خارج شدم

    " يادت باشد، يادم مي ماند"

    آفررررررررررريييييين

    من جاي تو بودما او چايي رو خالي ميکردم رو سرش :دي

    پاسخ

    من که ميدونم پروتر ازاين حرفا بود اگه ميرختم يحتمل اونم ميپاشيد توصورتم:دي
    با اينکه تلخ بود
    اما
    نوع ِ قلم زدنت قشنگ بود..
    ياعلي :)
    پاسخ

    تلخ بود..خيليم تلخ بود..پارسال ارديبهشت رو يادت بيار..تلخيشو حس ميکني:(....ممنون..علي يارت
       1   2      >